عسل ترین نی نی دنیا

شب یلدا

  امشب من و مامان جون و بابا جون داریم می ریم خونه خاله، برای اینکه هم تولد پارمیداست و هم تولد  رهامک بانمک مامان جونم هنوز برای جشن تولدا کادو نخریده ،امروز با بابایی جونم می رن تا کادو بخرن  ،آخه اون رهامک به مامان جونم گفته که باید براش تراکتور بخره ،یکی نیست به این رهام بگه آخه  تراکتورم شد اسباب بازی ،حیف که من بیرون نیستم تا به مامان جونم تو خرید کادو کمک کنم       ...
30 آذر 1390

آخه من گشنمه که دستامو می خورم!

  دیروز مامان جونم رفت سونوگرافی ،منو که دید تجب کرد   آخه من داشتم دستامو می خوردم  (آخه خیلی گشنم بود دستامم که خیلی خوشمزه منم دست بکار دستام شدم ) همشم سکسکه  میکردم هی می پریدم بالا هی می پریدم پایین ،مامان جونم که اولین بار بود منو خوب می دید هیجان زده  شده بود ،بابایی جونم ١٠٠ بار تماس گرفت ببینه حال من چطوره  چون مامان جونم از سرکارش رفته   بود  سونوگرافی  بابایی جونم شانس دیدن منو از دست داد ،ولی مامان جونم از شیرین کاریای من داده  بود  فیلم بگیرن بابا جونم هی می دید و هی قوربونت برم می گفت   واما تو این سونوگرافی ...
24 آذر 1390

آخه من از دست بابایم چکار کنم

ماجرا از این قرار است که : بابایی امیر من جدیدا" تخصص سونوگرافی با چشم گرفتن حالا چپ میره ،راست میره میاد با من حرف می زنه و همش بهم میگه پسر گلم ،پسر تپلم ، پسر بابا، شیر پسر وخلاصه  از این القاب ... یکی نیست  به این بابایی من بگه شاید من یه دختر ملوس باشم ،یه دختر ناز و لوس باشم      و بهم بر بخوره اینقدر میگه پسر پسر  و اما مامان جونم ، هر چی تلاش میکنه و بهش میگه تو گوش بابایی اثر نداره !! میگه من مطمئنم  پسره. (خانم من مطمئنم که پسره) این بابایی دیگه داره منو اساسی کلافه میکنه  وای که اگه بیرون بودم! اگه بیرون بودم   با یه گاز اساسی حالشو جا میاوردم که ه...
22 آذر 1390

من 12هفته و 6 روزمه (اما توشکم مامان جونم)

            نی نی گلم شما هنوز به دنیا نیومدید الان ١٢ هفته و ٦ روزتونه که تو شکم مامانید ،مامان هنوز نمی دونه که شما دخملید یا پسر ! امیدوارم  هر چی که هستی سالم وصالح و خوشگل و ملوس باشی مامانت الان سرکاره که داره وبلاگتو درست میکنه.           ...
22 آذر 1390